من و عشقم سلام این وبلاگ رو تقدیم میکنم به عشقم که با تمام وجود دوستش دارم و هدیه ای از طرف خدا برای خودم میدونمش.
من وهمسری یه ازدواج کاملا سنتی داشتیم
در شهریور سال 1390 دقیقا یک روز بعد از روز قدس اومدن خواستگاری بعد به دلایل مفصلی 29 اسفند 90 تو حرم عقد کردیم فرداشم جشن عقدمون بود و 12 شهریور 91 عروسیمون بود
ایشاالله هر کس به هرکی که مصلحتشه برسه
از خدا به خاطر این نعمت بزرگش که بهم عطا کرده ممنون و سپاسگذارم
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آخرین مطالب نویسندگان
آمار وبلاگ
پنج شنبه 91 شهریور 2 :: 5:29 عصر :: نویسنده : همسر یه سید مهربون
سلام این چند روز یعنی دقیقا از شب عید فطر تا همین امروز سرم خیلی شلوغ بود . مامان و بابای سیدجونم اومده بودن پیشمون تا عید رو دور هم باشیم شب که دور هم نشسته بودیم پای تلویزیون یدفه اعلام کردن *** عید فطر مبارک *** سریع مامان سیدجونم پاشد و عیدیمو اورد و بهم داد صبح بیدار شدیم و یه صبحونه مفصل خوردیم و رفتیم برای نماز عید فطر چقد جمعیت اومده بود ما توی یکی از کوچه های خیابون فلسطین جامون شد ... چه لذتی داشت نماز خوندن پشت سر آقا بعد از نماز توی راه تا خونه و تا موقع نهار منو مامان سیدم باهم حرفیدیم واسه نهار برنج و خورش بادمجون درستیدم خلاصه اون روز خیلی چسبید دور هم فرداشم رفتیم آبشار تهران جاتون خالی خیلی خوش گذشت دیروزم کیک و سمبوسه ماهی درست کردم همه خوششون اومد ولی امروز صبح رفتن و دوباره تنها شدیم امروز سیدجونم دفاع پروژه داشت ولی تا دانشگاه رفت و به در بسته خورد و برگشت کلا امروز از همه چیز موندیم ایشاالله بشه تعطیلات بریم پیششون شمال ایشاالله دو هفته دیگه باهم میریم مشهد بابوس آقا البته مامان و بابای خودمم میان اونجا همه دور همیم هوراااااااااااااااااااا موضوع مطلب : |
||