من و عشقم سلام این وبلاگ رو تقدیم میکنم به عشقم که با تمام وجود دوستش دارم و هدیه ای از طرف خدا برای خودم میدونمش.
من وهمسری یه ازدواج کاملا سنتی داشتیم
در شهریور سال 1390 دقیقا یک روز بعد از روز قدس اومدن خواستگاری بعد به دلایل مفصلی 29 اسفند 90 تو حرم عقد کردیم فرداشم جشن عقدمون بود و 12 شهریور 91 عروسیمون بود
ایشاالله هر کس به هرکی که مصلحتشه برسه
از خدا به خاطر این نعمت بزرگش که بهم عطا کرده ممنون و سپاسگذارم
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آخرین مطالب نویسندگان
آمار وبلاگ
دوشنبه 91 مرداد 9 :: 12:48 صبح :: نویسنده : همسر یه سید مهربون
سلام به دوستان عزیزم نماز و روزه هاتون قبول حق این روزا من به عنوان خانم خونه هم باید تو فکر سحری باشم هم افطار هم شام و وقتی سفره رو میچینم سید جونم سریع میره دوربین رو میاره و از سفره مون عکس میگیره انقد ذوق میکنم وقتی اینجور استقبال میکنه از کارم منم رغبت پیدا میکنم تا هر روز به فکر باشم که واسه افطار چیکار کنم که سیدم خوشش بیاد کلا سیدجونم هر کاری من بکنم انقد با ذوق و شوق ازکارم استقبال میکنه و همش تشویقم میکنه من خیلی خوشحالم که سیدم انقد برای کاری که من میکنم ارزش قائل میشه خیلی دوستت دارم سیدم الانم واسه حسن ختام چند تا از عکسایی که سیدم گرفته از سفره های افطار براتون میزارم تا هم شما ببینید هم برای خودم بعنوان خاطره بمونه ( البته بگم ما اول افطار یه چیز مختصر میخوریم و بعدش شام میخوریم . اینجوری هم معده بیچاره که از صبح گشنگی کشیده از انبوه وسیع یدفه ای غذا یهو تعجب نمیکنه . هم اینجوره بعد از شام آدم سنگین نمیشه )
این سفره افطار شب دومه رمضانه . سیدجونم دلش فرنی خواست منم فرنی درست کردم بار اولم بود فرنی درست میکردم فکر نمیکردم به این خوشمزگی از آب دربیاد
این سفره افطار شب سومه رمضانه که به سفارش سیدجونم حلیم درست کردم (اینم تجربه اولم بود و خدا رو شکر سربلند ازش بیرون اومدم . جاتون خالی خیلی خوشمزه شده بود ...حلیم با گوشت بوقلمون )
اینم که سفره شب نهم رمضانه که دسر شکلاتی درست کردم
موضوع مطلب : |
||