|
من و عشقم سلام این وبلاگ رو تقدیم میکنم به عشقم که با تمام وجود دوستش دارم و هدیه ای از طرف خدا برای خودم میدونمش.
من وهمسری یه ازدواج کاملا سنتی داشتیم
در شهریور سال 1390 دقیقا یک روز بعد از روز قدس اومدن خواستگاری بعد به دلایل مفصلی 29 اسفند 90 تو حرم عقد کردیم فرداشم جشن عقدمون بود و 12 شهریور 91 عروسیمون بود
ایشاالله هر کس به هرکی که مصلحتشه برسه
از خدا به خاطر این نعمت بزرگش که بهم عطا کرده ممنون و سپاسگذارم
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آخرین مطالب نویسندگان
آمار وبلاگ
 یکشنبه 92 اسفند 4 :: 11:14 صبح :: نویسنده : همسر یه سید مهربون
جون میگیرم از صدایت ای فدای خنده هایت بهترین بهترین ها میمیرم از غصه هایت از سروده های عزیزدلم بیست دقیقه پیش برام پیام داد همسری نوشت : دوستت دارم عزیزم خیلی خوبی موضوع مطلب : یکشنبه 92 بهمن 13 :: 9:49 عصر :: نویسنده : همسر یه سید مهربون
بسم رب عشق سلام عزیزدلم . دلم برات یذره شده. دو هفته س که ندیدمت. دیگه طاقت دوریتو ندارم . ایشاالله خدا همه عاشقا رو کنار هم نگه داره و کسایی هم هنوز به عشقشون نرسیدن زودتر بهم برسن امروز با دوستم بودم وقتی گفت حسرت زندگیتو میخورم خیلی رفتم تو فکر . من دلم نمیخواد دوستام یا هر کس دیگه با دیدن زندگیم ناراحت بشه و حسرت بخوره خداجونم هر کس دلش شوهر و یه همدم میخواد نصیبش کن
عزیزم خیلی مواظب خودت باش میبوسمت
موضوع مطلب : چهارشنبه 92 دی 4 :: 12:5 صبح :: نویسنده : همسر یه سید مهربون
بسم رب عشق خداجونم ممنونتم بابت عزیزی که بهم عطا کردی بهترینه امروز همسری جونم از سر کار خسته و کوفته اومد گفتم بهش مصطفی ییی بریم فروشگاه ؟ گلم نه نگفت با اینکه کلی خسته بود رفتیم تا اومدیم ده بود شام حاضری خوردیم . انقد شرمنده ش شدم .... دیدم سر شام چرت میزنه بعدشم داشت خوابش می گرفت صداش کردم بره سر جاش بخوابه قربونش برم از صبح زود بیدار بود خداجونم مصطفی جونمو همیشه سلامت نگه دار خداجونم همیشه سایه مصطفی جونمو بالای سرم نگه دار الهی آمین همسری نوشت : مصطفی جونم عشقم ممنونم ازت بخاطر اینهمه خوبی و لطفی که به من داری . ازت ممنونم بخاطر اینکه اونقدر مهربونی و خوبی که گاهی اوقات اشکمو در میاری بس که بی نهایت مهربونی دوستت دارم مصطفی جونم تا ابد موضوع مطلب : سه شنبه 92 فروردین 27 :: 8:11 عصر :: نویسنده : همسر یه سید مهربون
سیدم دوستت دارم خیلی زیااااااااااااااااااااااااااااد موضوع مطلب : شنبه 91 دی 16 :: 7:21 عصر :: نویسنده : همسر یه سید مهربون
امروز مصطفی جونم مریض شد از صبح خیلی ناراحتشم خیلی حالش بده دیگه نمیدونم چیکار کنم حالش خوب شه تب خیلی شدیدی کرده دلم انقد براش سوخت بزور نمازشو سرپا خوند و داشت میفتاد زمین خداجونم سیدمو خوب کن . سیدجونم که مریض باشه منم حالم بد میشه خداجونم سیدجونمو شفا بده الهی امین موضوع مطلب : |
||
 |
