سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
من و عشقم
سلام این وبلاگ رو تقدیم میکنم به عشقم که با تمام وجود دوستش دارم و هدیه ای از طرف خدا برای خودم میدونمش. من وهمسری یه ازدواج کاملا سنتی داشتیم در شهریور سال 1390 دقیقا یک روز بعد از روز قدس اومدن خواستگاری بعد به دلایل مفصلی 29 اسفند 90 تو حرم عقد کردیم فرداشم جشن عقدمون بود و 12 شهریور 91 عروسیمون بود ایشاالله هر کس به هرکی که مصلحتشه برسه از خدا به خاطر این نعمت بزرگش که بهم عطا کرده ممنون و سپاسگذارم
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
نویسندگان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 0
  • بازدید دیروز: 1
  • کل بازدیدها: 16104



چهارشنبه 92 دی 4 :: 12:5 صبح ::  نویسنده : همسر یه سید مهربون

بسم رب عشق

خداجونم ممنونتم بابت عزیزی که بهم عطا کردی

بهترینه

امروز همسری جونم از سر کار خسته و کوفته اومد گفتم بهش مصطفی ییی بریم فروشگاه ؟ گلم نه نگفت با اینکه کلی خسته بود رفتیم تا اومدیم ده بود شام حاضری خوردیم . انقد شرمنده ش شدم .... دیدم سر شام چرت میزنه بعدشم داشت خوابش می گرفت صداش کردم بره سر جاش بخوابه

قربونش برم از صبح زود بیدار بود

خداجونم مصطفی جونمو همیشه سلامت نگه دار

خداجونم همیشه سایه مصطفی جونمو بالای سرم نگه دار

الهی آمین



همسری نوشت : مصطفی جونم عشقم ممنونم ازت بخاطر اینهمه خوبی و لطفی که به من داری . ازت ممنونم بخاطر اینکه اونقدر مهربونی و خوبی که گاهی اوقات اشکمو در میاری بس که بی نهایت مهربونی

دوستت دارم مصطفی جونم تا ابد




موضوع مطلب :